حکایتی از نیم قرن قدم زدن در باغ شعر کودک
عباس یمینی شریف در شرایطی که «شعر و سرود کودک» را فقیر و بیمایه میدید؛ بیش از نیم قرن در آموزش و پرورش کودکان همت کرد و آغازگر راهی نو و مسیری پُر نشاط بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1396/09/29 ساعت 08:54
این دو بیت را میتوان معرفی کوتاه و مختصری از شاعر و ادیبی تلاشگر دانست که خود را وقف ادبیات کودکان کرد:
من نغمهسرای کودکانم
شاد است ز مِهرشان روانم
عبّاسِ یَمینیِ شریفم
گیرید ز کودکان نشانم
او شخصیتی است که «نیم قرن در باغ شعر کودکان» قدم زد؛ کاشت و برداشت و البته کتابی هم به همین نام، از خود بر جای گذاشت. نامش، عباس یمینی شریف است؛ متولد ۱۲۹۸ هجری شمسی که در مانند چنین روزی از آذر ماه سال ۱۳۶۸ درگذشت.
تحصیلاتش را در دارالفنون گذراند و سپس به دانشکده ادبیات رفت و این در حالی بود که از همان سالها، همواره به آموزش و پرورش کودکان میاندیشید و جای خالی شعر و سرود فاخر را برای کودکان سرزمینش و در ادبیات وطنش خالی میدید.
آشنایی خانوادگی خانواده یمینی شریف با خانواده فرخی یزدی، شاعر نام آشنای ایرانی، وی را با شعر و شاعری بیشتر آشنا ساخت تا اینکه توانست نخستین شعر خود را در سال ۱۳۲۱ در یکی از روزنامههای کشور و پس از آن در یکی از نشریات تخصصی ادبیات به چاپ برساند.
سال ۱۳۲۴ بود که پای عباس یمینی شریف به کتابهای درسی هم باز شد تا همه دانش آموزان بتوانند از بیان منظوم، ساده، گیرا و البته خوش آهنگ وی بهره ببرند:
آهای آهای آی بچه جان
در کوچهها سنگ نَپَران
سنگ بزنی سر بشکنی
خدا نکرده ناگهان
سر که شکستی شر و شر
خون میریزه از جای آن
صاحب سر داد میزنه
آی پاسبان آی پاسبان
میبرنت کلانتری
به ضرب و زور و کِش کِشان
آن جا تو را حبس میکنند
بین تمام حبسیان
نه خواب خوش کنی دگر
نه این که داری آب و نان
از پدرت پول می گیرند
به اسم جُرم یا که زیان
تا بجهی ازین بلا
کندی تو هفت دفعه ای جان
مَخَر برای خود ستم
سنگ نپران؛ سنگ نپران
او خود درباره ماجرای سرایش این شعر، خاطره ای نقل کرده است: «آن سالها و در ایام تابستان، بچهها در کوچهها جمع می شدند و به یکدیگر سنگ میزدند و یا حتی به خانههای مردم سنگ میانداختند. این البته نوعی بازی بود ولی سبب میشد تا در این بازی، سرها و شیشههایی بشکند. من در آن سالها تصمیم گرفتم تا برای اصلاح این عادت ناصحیح، نکاتی درباره آن به نظم درآورم و در نشریه ای به چاپ برسانم؛ به طوری که وزن آن، نشاطآور و برای بچهها مناسب باشد؛ بدین ترتیب شعر "سنگ نپران" ساخته شد...»
حضور یمینی شریف در کتابهای درسی به همین جا ختم نشد و اشعارش، یکی بعد از دیگری در کتابهای درسی کلاسهای اول و دوم و سوم، صفحات را زیباتر میکرد:
به دست خود درختی مینشانم
به پایش جوی آبی میکشانم
کمیتخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری میفشانم
درختم کم کم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزه زاری
به تابستان که گرما رو نماید
درختم چتر خود را میگشاید
خنک میسازد آنجا را ز سایه
دل هر رهگذر را میرباید
به پایش خسته ای بی حال و بی تاب
میان روز گرمیمیرود خواب
شود بیدار و گوید ای که اینجا
درختی کاشتی؛ روح تو شاداب
بنیانگذاری شورای کتاب کودک، مدیریت نشریات مرتبط با کودکان مانند «مجله دانش آموز»، پیشنهاد انتشار نشریه کیهان بچهها به موسسه کیهان و سالها بر عهده گرفتن سردبیری آن، مدیریت «مدرسه روش نو» با همراهی همسر، پایه گذاری جایزه ادبی برای بهترین آثار منتشر شده در حوزه ادبیات کودک و همچنین تأسیس انجمن پژوهشهای آموزشی، بخش دیگری از فعالیتهای عباس یمینی شریف در آن سالهاست؛ در عین حال که وی همچنان شعر و داستان میسرود و مینوشت تا یادگارهایی ماندگار از خود بر جای گذارد:
من یار مهربانم، دانا و خوش زبانم
گویم سخن فراوان، با آنکه بی زبانم
پندت دهم فراوان، من یار پند دانم
من دوستی هنرمند، با سود و بی زیانم
از من مباش غافل، من یار مهربانم
و این، او بود که به شادی و نشاط فرزندان ایران میاندیشید و آنان را به آینده نوید میداد:
ما گُلهای خندانیم
فرزندان ایرانیم
ایران پاک خود را
مانند جان میدانیم
ما باید دانا باشیم
هُشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران
باید توانا باشیم
آباد باشی ای ایران
آزاد باشی ای ایران
از ما فرزندان خود
دلشاد باشی ای ایران
او در اشعار خود، به تبلیغ مفاهیم دینی و مذهبی هم برای کودکان توجه داشت که این شعر، نمونه ای از این توجه است:
تو را بهترین مایه دینداری است
که دین رهنمای نکوکاری است
تو را دین نماید رهِ زندگی
خدای جهان را کُنی بندگی
هر آن کس که باشد خِرَد رهبرش
نهد سر به فرمان پیغمبرش
کند از بدیها دل خویش، پاک
ز دانش کُند جان خود تابناک
نصیبش در این گیتی آسایش است
در آن گیتی اش بهره بخشایش است
از این ادیب و شاعر و داستان سرای خوش قریحه، بیش از سی کتاب منتشر شده در موضوع ادبیات کودک و نوجوان برجای مانده است که از آن جمله میتوان به آثاری مانند «قصههای شیرین»، «داستان عروسک»، «بازی با الفبا»، «روی زمین و زیر زمین» و «سیاهک و سفیدک» اشاره کرد که برخی از آنها، ترجمه ای از کتابهای زبانهای دیگر و برخی دیگر، برنده جوایز متعددی مانند جایزه کتاب سال شده اند.
او همچنین کتاب «سوادآموزی برای بزرگسالان» را نیز در آن سالها به رشته تحریر درآورد تا علاقه مندان به سوادآموزی در هر سنّی، انگیزه ای برای این مهم داشته باشند.
حُسن ختام این نوشتار هم، شعر ماندگار دیگری از عباس یمینی شریف است که در بین بسیاری از ایرانیان، با نام شعر "میهن خویش را کنیم آباد"، مشهور و معروف و در حافظه بسیاری از ما هم ثبت و ضبط است:
سر زد از پشت ابرها خورشید
باغ و بستان دوباره زیبا شد
فصل سرما و برف و باد گذشت
موقع گردش و تماشا شد
در چمن بر درخت گُل، بلبل
وه چه شیرین ترانه ای دارد
هست خشنود و شادمان زیرا
وطنی، آشیانه ای دارد
کودکان این زمین و آب و هوا
این درختان که پُر گُل و زیباست
باغ و بستان و کوه و دشت، همه
خانه ی ما و آشیانه ی ماست
دست در دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد
یار و غمخوار یکدگر باشیم
تا بمانیم خُرّم و آزاد
منبع: مهر